آنی جستم و مشت حوا را گشودم.
سیب اما نبود.گم شده بود.
حوا به آدمکان قصه ای که خودش ساخته بود دل بسته بود.
و حوا دیگر زیبا نبود؛ ودختران هم دیگرزیبانبودند
سیب گم شد...
تا اینکه کسی سیب را پیدا کرد
و در دل کسی که نامش قیس بود
آن را به ودیعت گذاشت
و از آن روز دختران همه زیبا شدند
و لیلی شد نام تمام دختران زمین.